محفل حیدریون قم

یک شب میان صحن نجف داد می زدم / گشتم نبود، بهتر از اینجا، نگرد نیست

انگور نجف طعم بهشتی دارد...


ساقی به پیاله باده کم می ریزی

 این میکده را چرا به هم می ریزی؟!

 

 از گردش ساغرت شکایت دارم

 آسوده بریز! بنده عادت دارم

 

 با خستگی آمدم؛ فرح می خواهم

 سجاده و تسبیح و قدح می خواهم

 

 ما قوم عجم به باده عادت داریم

 بر پیرمغان «علی» ارادت داریم

 

 بر طایفه مان نگاه حق معطوف است

 میخانه ی شهر طوس ما معروف است

 

 من اهل ری ام ؛ مست ولی اللهم

 یک خمره می ِ سفارشی می خواهم

 

 در روز ازل که دل به آدم دادند

 فریاد زدم؛ پیاله دستم دادند

 

 فریاد زدم: علی؛ پناهم دادند

 اینگونه به این میکده راهم دادند

 

 با دیدن این شوق عنایاتی کرد

 لبخند علی مرا خراباتی کرد

 

 من مست ِ مِی ابوترابم یک عمر

 سرزنده به نشئه ی ِ شرابم یک عمر

 

 یک ثانیه بی شراب نتوانم زیست

 در مذهب ما حلال تر از مِی  نیست

 

 جامی بده لب به لب، خرابم ساقی

 از مشتریان خوش حسابم ساقی

 

 ساقی بده باده ای که گیرا باشد

 از خُم  کهنسال  تولا باشد

 

 ساقی بده باده ای که روشن باشد

 خوشرنگ و زلال و مردافکن باشد

 

 زُهاد پر از افاده را دلخور کن

 با نام خدا پیاله ها  را پر کن

 

 بد مستی ِ من قصه ی  پر دنباله است

 زیرِ سرِِ باده ای صد و ده ساله است

 

 این بزم مرا اهل سخن می سازد

 تنها مِی کوثری به من می سازد

 

 من معتقدم باده سرشتی دارد

 انگور نجف طعم بهشتی دارد

 

 می داخل خُم سینجلی می گوید

 قُل می زند، علی علی می گوید

 

 هُوهُوی ِ تمام خمره ها را بشنو

 تفسیر شگرف « هل اتی» را بشنو

 

 با تلخی این دُرد، رطب می چسبد

 با حال خوشم  توبه عجب می چسبد

*

 گویم به تو حرف عشق بی پرده علی

 این شور، مرا به رقص آورده علی

 

 با غصه و غم عجب وداعی  دارم!

 سرمست توام! چه خوش سماعی دارم!

 

 هوُ هوُ نکنم ؛ جنون مرا می گیرد

 این دل به هوای کربلا می گیرد

 

 دیوانه ترم نکن، کجا می کِشیم!؟

 سمت حرم دوست چرا می کِشیم؟

 

 تا طور کشانده ای، عصا می خواهم

 یک تذکره ی ِ کرببلا می خواهم

شاعر: وحید قاسمی

۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۳۴ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کلب الحیدر

درب مدینه علم نبی

روزى عمر به یکى از اطرافیانش گفت : اى پسر یمان چگونه صبح نمودى ؟ 
او گفت : مى خواستى چگونه شب را به صبح برسانم ؟ به خدا قسم صبح کردم در حالیکه حق را مکروه دارم و فتنه را دوست دارم . شهادت مى دهم به چیزى که ندیده ام آنرا، نگه مى دارم غیر آفریده را و بدون وضو نماز مى خوانم و براى من در روى زمین چیزى است که براى خدا در آسمان نیست . 
پس عمر خشمگین شد و خواست که آن جوان را به شدت تنبیه کند، على علیه السلام که از جریان مطلع شده بود عمر را دیدند در حالى که عصبانى و خشمناک بود. 
عمر گفت : به پسر یمان برخوردم . او در جواب سؤالم که چگونه صبح کردى ؟ گفت : صبح کردم ، در حالیکه از حق خوشم نمى آید. 
حضرت فرمود: او راست گفته زیرا مرگ را که حق است ناخوش مى دارد. 
عمر گفت : او مى گوید فتنه را دوست دارد. 
حضرت فرمود: باز هم راست گفته زیرا او مال و فرزند را دوست دارد و خداوند مى فرماید: "انما اموالکم و اولادکم فتنه"
عمر گفت : او شهادت مى دهد به چیزى که ندیده است . 
حضرت فرمود: راست مى گوید: او شهادت به یکتایى خدا و مرگ و قیامت و بهشت و جهنم و صراط مى دهد و هیچکدام را ندیده است .
عمر گفت : او گفته که من حفظ مى کنم ، غیر آفریده را. 
حضرت فرمود: باز هم راست مى گوید زیرا او کتاب تعالى را که مخلوق نیست ، در دست دارد. 
عمر گفت : او بدون وضو نماز مى خواند. 
حضرت فرمود: او صلوات مى فرستند بر رسول خدا و صلوات بر او بدون وضو جایز است . 
عمر که عصبانى بود گفت : ابوالحسن چیز بزرگتر از همه اینها مى گوید. و آن این است که من در روى زمین چیزى دارم که خدا در آسمان ندارد.
فرمود: راست گفت : زیرا او زن و فرزند دارد و خداوند منزه از داشتن زن و فرزند، منزه است.
پس عمر گفت : نزدیک بود که پسر خطاب هلاک شود، اگر على بن ابى طالب علیه السلام نبود

منبع:
الغدیر، ج 11، ص 20
۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۰۷ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر

اگرعلی نبود حق از باطل ومومن از کافر شناخته نمی شد...


ابوذر نقل میکند که روزی در منزل ام سلمه مشغول شنیدن حدیث از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله بودم که در این حال امیرالمومنین علیه السلام وارد شدند در این حال پیامبر صلی الله علیه واله از شدت شوق صورتش نورانی شده و بلند شدند امیرالمومنین علیه السلام را در بغل فشردند و پیشانی حضرتش را بوسیدند و فرمودند:
ای اباذر! آیا این فردی که داخل شد را
آنطور که باید به حق معرفتش میشناسی؟
عرض کردم این برادر شما و پسر عم شما و همسر فاطمه سلام الله علیها و پدر حسنین علیهما السلام هستند
سپس پیامبر شروع به شمردن فضایل ایشان کرده و فرمودند:
ای اباذر! خدای تعالی برهریک از ارکان عرش هفتاد هزار فرشته قرار داده که ذکر وعبادتی ندارند جز دعا برای علی و شیعیان او
و نفرین بر دشمنانش !!!
ای اباذر! اگرعلی نبود حق از باطل ومومن از کافر شناخته نمی شد.
آن کلمه که بر اهل تقوی لازم شده علی است که هر کس او را دوست بدارد مؤمن , هرکس او را دشمن بدارد کافر , و هرکس ولایت او را رها نماید گمراه , و هر کس ولایت او را انکار کند مشرک است.

ای اباذر! کسی که ولایت ما را انکار کند کر و کور و گنگ وارد محشر شود
سپس او را در ظلمات قیامت افکنند, او با صدای بلند گوید:
«یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله»
در گردن او طوقی از اتش است که سیصد شعبه دارد, بر هر کدام شیطانی است, از هنگامی که او از قبر دراید تا وقتی که داخل اتش شود (آن شیاطین) به صورت او تف اندازند.

منابع: 
تفسیر فرات صفحه 370-372
بحار جلد40، صفحه55-56
تأویل الایات صفحه 831-832
۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر

مناظره امام رضا علیه السلام در مورد امامت


عده ای از حضرت رضا علیه السلام خواهش کردند که در حضور مأمون در مناظره‌ای در مورد امامت شرکت کند. امام پذیرفت، مجلسی تشکیل شد و « یحیی بن ضحاک سمرقندی » برای بحث با او دعوت شد.
امام فرمود:« بپرس! »
او گفت: « شما بپرسید ای پسر رسول خدا تا ما به سؤال شما افتخار کنیم.»
امام فرمود:«ای یحیی، نظر تو درباره کسی که ادعا می‌کند راستگوست ولی به راستگویان، نسبت دروغ‌گویی می‌دهد، چیست؟ آیا چنین کسی راستگو و پیرو دین حق است یا دروغگو؟»
یحیی مدتی به فکر فرو رفت و چیزی نگفت.
مأمون گفت: « چرا جواب نمی‌دهی؟ »
یحیی گفت: « سؤالی از من کرد که نمی‌توانم پاسخ دهم.»

مأمون از حضرت رضا علیه السلام پرسید:« منظورتان از این سؤال چه بود؟»
امام فرمود:« من از یحیی با کنایه پرسیدم اگر ابوبکر راستگو بوده، پس راویان صادق و راستگو که گفته اند ابوبکر بر فراز منبر رسول خدا اعلام کرد: « شما مرا امیر خود قرار دادید ولی من بهتر از شما نیستم.» باید این سخن هم راست باشد و اگر این سخن ابوبکر راست است می گوییم امیر باید از رعیّت بهتر باشد، پس ابوبکر امام نیست.

همچنین از قول ابوبکر نقل کرده اند که گفته است: « من شیطانی دارم که مرا وسوسه می کند و من گرفتار او هستم.» اگر ابوبکر راستگوست و این سخن هم راست است، پس نمی تواند امام باشد چون شیطان نمی تواند در امام تصرّف کند و نیز از عمر نقل کرده اند که گفته است: « امامت ابوبکر یک کار ناگهانی و بدون مقدمه بود که خداوند ما را از شر آن حفظ کرد؛ پس هر کس این کار را تکرار کند، او را بکشید. »

اگر عمر راستگو بود پس امامت ابوبکر به نظر عمر هم صحیح نبوده و اگر دروغ گفته که خودش برای زعامت و رهبری مسلمین لیاقت ندارد. »
سخن حضرت که به اینجا رسید مأمون آنچنان عصبانی و ناراحت شد که بی مقدمه فریادی کشید که همه آن عده متفرق شدند.
سپس رو کرد به بنی هاشم و گفت: « مگر من نگفتم حضرت رضا را شروع کننده بحث قرار ندهید و بر علیه او جمع نشوید؟! اینها علمشان از علم رسول الله است !»

منابع:
بحارالانوار، ج 10، ص 348. ح 6.
از مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 404 - 405. 

۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۴۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر

شما بگید؛ این آدم خلیفه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است؟!

جنایات متخلف ثانی علیه اللعنة والعذاب از کتب اهل خلاف:

1. او همواره در اسلام خود شک داشت و نمیدانست مسلمان است یا منافق(تاریخ الخلفا ص۴۹۴)

2. او بارها قصد خودکشی داشت و کرارا میخواست خود را از بالای قله پرت کند که چرا وحی به او نازل نمی شود(صحیح بخاری ح۲۹۸۲)

3. او حتی حکم تیمم را نمیدانست و معتقد بود زمانی که انسان جنب میشود حتی اگر دو ماه هم اب پیدا نکرد واجب نیست نماز بخواند(سنن نسایی ج۱ ص۱۶۸)

4. او حتی بعد از مسلمان شدن بارها ایستاده بول میکرد(سنن ترمذی ج۱ص۱۸)

5. او هفت بار پیامبر را دیوانه خطاب کرد(صحیح بخاری ج۴ص۷باب۱۷)

۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۴۳ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر

تسبیح ملائکه

سلیم بن قیس می گوید:
به ابوذر گفتم : خداوند تو را رحمت کند؛ عجیب ترین حدیثی که ار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره علی بن ابی طالب علیه السلام شنیده ای را برای من بازگو کن.
ابوذر گفت : از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمودند:
(( به درستی که اطراف عرش نود هزار ملک وجود دارد که هیچ تسبیح و عبادتی ندارند، مگر اطاعت از علی بن ابی طالب علیه السلام و بیزاری از دشمنان آن حضرت و استغفار برای شیعیانش. ))
به ابوذر گفتم :خداوند تو را رحمت کند؛ غیر از این، باز حدیثی را برای من نقل کن. ابوذر گفت : از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمودند:
(( به درستی که خداوند متعال،((جبرائیل)) و ((میکائیل)) و ((اسرافیل)) را اختصاص داده است به این که از علی علیه السلام اطاعت کنند و از دشمنانش بیزاری جویند و برای شیعیانش استغفار کنند.))

منابع:
مهر حیدر در آیینه قرآن-احمدرضا داوری-فصل دوم حدیث دوم-ص52 ، 53
اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله:239ح48
بحارالانوار:40/95
۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر

غزل خوب است در وصف امیرالمومنین باشد...


خدا می خواست تا تقدیر عالم این چنین باشد

کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد

 

خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت

که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد

 

خدا میخواست از رخساره ی خود پرده بردارد

خدا میخواست تا دست خودش در آستین باشد

 

علی حُبّه جُنَّة ، قسیم النار و الجنة

خدا میخواست آن باشد ، خدا میخواست این باشد

 

علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج

به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد

 

به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست

که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد

 

به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان

به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد

 

مرا تا خطبه های بی الف راهی کن و بگذار

که بعد از خطبه بی نقطه ی تو نقطه چین باشد

 

مرا در بیت ، بیت شعر هایم دستگیری کن

غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد

 

غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند

غزل خوب است در وصف امیر المومنین باشد

شاعر: احمد علوی

۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۱۰ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر

مدافعان حرم

جلسه مدافعان حرم محفل حیدریون قم

21 شهریورماه 92

تمامی فایلها صوتی می باشند:

سخنرانی:

سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین استاد وجیهی

مداحی:

روضه - سید شهاب الدین عبداللهی

زمینه - ساغر و پیمانه حیدر، دلبر جانانه حیدر - سید شهاب الدین عبداللهی

شور - قسم به ارض والسماء - سید شهاب الدین عبداللهی

سنگین - در گوشه ی این خانه - سید شهاب الدین عبداللهی

سنگین - عجب صفایی داره، ضریح ناز حیدر - سید شهاب الدین عبداللهی

شور - کربلا مدیونت یا زینب، ثارالله ممنونت یا زینب - غلامرضا حسین زاده

شور - حیدر آقامه، همه ی دنیامه - غلامرضا حسین زاده

رجز و ذکر گویی طوفانی - غلامرضا حسین زاده

شور - حسین جان، منو بخر به جون زینب - سید شهاب الدین عبداللهی

مدح حضرت امیرالمومنین علیه السلام - سید شهاب الدین عبداللهی

۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۴۷ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر

یدالله فوق ایدیهم...

روزی عالمی سنی به علامه امینی که داشت از منبر به زیر می امد گفت: شما شیعه ها به علی(علیه السلام) غلو میکنید و او را ید الله میگویید
بلافاصله علامه امینی گفت: اگر عمر گفته باشد قبول میکنی؟
او گفت: سخن عمر برای ما حجت است!
علامه سریع یکی از کتب اهل سنت را خواست و صفحه ای را به او نشان داد که این حدیث در ان صفحه بود :
روزی مردی به طواف کعبه اشتغال داشت در همان جا به زن نامحرمی نگاه نامشروعی کرد.
امیرالمومنین علی(علیه السلام) او را در این حال دید و با دست ضربه ای به او زد و او را مجازات کرد.
او هم به عنوان شکایت نزد عمر رفت و داستان را گفت.
عمر گفت: قد رای عین الله و ضرب ید الله
چشم خدا دید و دست خدا زد
بدین صورت آن عالم سنی مبهوت شد...
_____
منابع:
النهایه ابن اثیر عبد الرزاق ج10ص410
کنز العمال ج5ص462
تاریخ مدینه دمشق ج17ص42
جواهر المطالب ج1ص199
جامع الاحادیث ج26ص29
جامع معمر بن الراشد ج1ص144
لسان العرب ج13ص309

۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر

رو به ایوان نجف نادعلی می خوانم...


اول صبح به مولا جگرم حال آمد 
برده ام نام علی را جگرم حال آمد 

رو به ایوان نجف نادعلی می خوانم 
صد و ده بار به بالا جگرم حال آمد 

ضربه کاری او ریشه ی مرحب را کند
تا نشستم به تماشا جگرم حال آمد

خاطرات احد و بدر به زهرا که رسید 
با "علی" گفتن زهرا جگرم حال آمد 

منکر تو هوس آمدن جنت کرد 
تا تو گفتی برو بابا جگرم حال آمد
۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۵۷ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کلب الحیدر