محفل حیدریون به مناسبت ایام شهادت حضرت صدیقة الکبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها برگزار می نماید:
سال خود را با روضه مادر آغاز می کنیم
از 29 اسفند به مدت 5 شب
ساعت 19:30
نیروگاه - ابتدای توحید 22 - پلاک 15
محفل حیدریون به مناسبت ایام شهادت حضرت صدیقة الکبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها برگزار می نماید:
سال خود را با روضه مادر آغاز می کنیم
از 29 اسفند به مدت 5 شب
ساعت 19:30
نیروگاه - ابتدای توحید 22 - پلاک 15
آجرک الله یا بقیة الله فی مصیبت امّک المظلومة
شهادت مظلومانه پاره ی تن رسول خدا، عصمت الله الکبری، حضرت فاطمة الزهرا (سلام الله علیها) را به محضر حضرت صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیت و تعزیت عرض می نماییم.
___
منبع:
شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام ؛ ج3 ؛ ص494
ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﯾﺪ:
ﺭﻭﺯﻯ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺷﺨﺼﻰ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻧﺸﯿﻦ ﺍﺯ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺑﻨﻰ ﻋﺎﻣﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ؛ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ:
ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ! ﻣﺎﺀﻣﻮﺭﻯ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺣﻀﺮﺗﻌﺎﻟﻰ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ، ﺭﻭﺯﻩ ﻭ ﺟﻬﺎﺩ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ ﺧﻮﺏ ﻭﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﯿﻢ.
منبع:
ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻻ ﻧﻮﺍﺭ : ﺝ ۲۷، ﺹ ۱۲۸، ﺡ ۱۲۹٫
ساقی به پیاله باده کم می ریزی
این میکده را چرا به هم می ریزی؟!
از گردش ساغرت شکایت دارم
آسوده بریز! بنده عادت دارم
با خستگی آمدم؛ فرح می خواهم
سجاده و تسبیح و قدح می خواهم
ما قوم عجم به باده عادت داریم
بر پیرمغان «علی» ارادت داریم
بر طایفه مان نگاه حق معطوف است
میخانه ی شهر طوس ما معروف است
من اهل ری ام ؛ مست ولی اللهم
یک خمره می ِ سفارشی می خواهم
در روز ازل که دل به آدم دادند
فریاد زدم؛ پیاله دستم دادند
فریاد زدم: علی؛ پناهم دادند
اینگونه به این میکده راهم دادند
با دیدن این شوق عنایاتی کرد
لبخند علی مرا خراباتی کرد
من مست ِ مِی ابوترابم یک عمر
سرزنده به نشئه ی ِ شرابم یک عمر
یک ثانیه بی شراب نتوانم زیست
در مذهب ما حلال تر از مِی نیست
جامی بده لب به لب، خرابم ساقی
از مشتریان خوش حسابم ساقی
ساقی بده باده ای که گیرا باشد
از خُم کهنسال تولا باشد
ساقی بده باده ای که روشن باشد
خوشرنگ و زلال و مردافکن باشد
زُهاد پر از افاده را دلخور کن
با نام خدا پیاله ها را پر کن
بد مستی ِ من قصه ی پر دنباله است
زیرِ سرِِ باده ای صد و ده ساله است
این بزم مرا اهل سخن می سازد
تنها مِی کوثری به من می سازد
من معتقدم باده سرشتی دارد
انگور نجف طعم بهشتی دارد
می داخل خُم سینجلی می گوید
قُل می زند، علی علی می گوید
هُوهُوی ِ تمام خمره ها را بشنو
تفسیر شگرف « هل اتی» را بشنو
با تلخی این دُرد، رطب می چسبد
با حال خوشم توبه عجب می چسبد
*
گویم به تو حرف عشق بی پرده علی
این شور، مرا به رقص آورده علی
با غصه و غم عجب وداعی دارم!
سرمست توام! چه خوش سماعی دارم!
هوُ هوُ نکنم ؛ جنون مرا می گیرد
این دل به هوای کربلا می گیرد
دیوانه ترم نکن، کجا می کِشیم!؟
سمت حرم دوست چرا می کِشیم؟
تا طور کشانده ای، عصا می خواهم
یک تذکره ی ِ کرببلا می خواهم
شاعر: وحید قاسمی